مساله علوم انسانی در ایران- دکتر عطاءالله رفیعی آتانی
📍کارکرد علوم انسانی به حسب تعریف و ماهیت آن ، تبیین، توصیف، پیش بینی، کنترل و تا حدی تجویز در قلمرو کنش انسانی در عرصه های مختلف زندگی است. مساله علوم انسانی و اجتماعی در ایران این است که در انجام این مسئولیت توانا نیست.
📍علوم انسانی وقتی با مساله تبیین و تجویز در قلمرو کنش انسانی در ایران روبه رو می شود توانایی حل آن را ندارد. برای حل این مساله چاره جویی های مختلفی می توان کرد. یک راه حل این است که مبتنی بر همین ظرفیت های دانشی علوم اجتماعی و انسانی موانع کاربرد آن را مورد بررسی قرار دهیم. چنین دیدگاهی منطقا باید بر این پایه باشد که این علوم برای انجام وظایف خود نیازمند همراهانی هستند که مکمل آن علوم محسوب می شوند. از سویی دیگر برخی موانع ارزشی و فرهنگی نیز در جامعه وجود دارد. به این معنا که جامعه ما آنچنان که به علوم فنی، مهندسی و پزشکی اعتقاد دارد برای موضوعات علوم اجتماعی و انسانی به متخصصان آن مراجعه نمی کند.
📍بخشی هم این مشکل را به سطح و ساحت دولت برمی گرداند. یعنی نهادهای سیاستگذار و تصمیم گیر و به کارگیرنده دستاوردهای علوم اجتماعی و انسانی در ایران وظیفه خود را بدرستی انجام نمی دهند و تصمیم گیری های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی به وسیله کسانی انجام می گیرد که اعتبار و حجیتی برای علوم انسانی قائل نیستند.
📍بحث دیگر این است که حاکمیت این نگاه باعث می شود که در مسیر تولید همین علوم نهادهایی مثل آموزش و پرورش و وزارت علوم هم بدرستی وظایف خود را انجام نمی دهند و دانش آموختگان علوم انسانی و اجتماعی مثل علوم فنی، مهندسی و پزشکی توانمند بار نمی آورند. متاسفانه نظام آموزشی در این علوم پژوهش محور نیست بلکه حافظه محور است و همچنین گذشته گراست و در مرزهای علم قرار ندارد.
📍برخی هم بر این باورند که مشکلات مربوط به علوم انسانی و اجتماعی فقط به ایران مربوط نمی شود بلکه این مسائل و مشکلات در ایران بیشتر خود را نشان می دهد و در موطنش یعنی کشورهای غربی این مشکلات کمتر رخ می نماید. شاید علتش این باشد که علوم انسانی و اجتماعی بر مبنای غلطی استوار است. منظور از مبانی این است که این علوم درباره عالم و آدم تصویری را مفروض گرفته که صحیح نیست. بنابراین تبیین ها و توصیه های آن هم نابجاست و اگر کسی براساس این تبیین ها و توصیه ها تصمیم گیری کند تصمیم درستی نخواهد بود. آن مفروض اساسی این است که علوم انسانی و اجتماعی با حذف خدا، کمال و سعادت از زندگی انسان، او را تبیین می کند. انسان به عنوان مهم ترین بخش این عالم به خدا اتصال دارد و این اتصال مهم ترین واقعیت وجودی اوست. علوم انسانی و اجتماعی موجود که این واقعیت را نمی بیند، بر همان اساس در حوزه کنش انسانی تبیین و تجویز می کند و طبعا نتیجه هم نادرست و غیرواقعی است.
📍رهبر انقلاب اسلامی از سال ها پیش بدرستی معتقد بوده و هستند که علوم انسانی باید مبانی و تعریف و تصویر خود از آدم و عالم را از قرآن کریم بگیرد. جوامع اسلامی بر وحی بودن قرآن اجماع قطعی دارند و همین دلگرمی ارزشمند باعث می شود نسبت به انسان مرتبط با خدا معرفت حاصل شود. در واقع قرآن انسان شناسی الهی به ما ارائه می کند و این انسان شناسی می تواند مبنای علوم انسانی و اجتماعی قرار گیرد. به عبارت دیگر یافته های قرآن باید به عنوان نقطه آغاز نظریه پردازی های علوم انسانی و اجتماعی مطرح شود. این نگاه حتی با رویکردهای متدولوژیک متعارف در حوزه علوم انسانی و اجتماعی هم در تعارض نیست. همایشی که در قم با عنوان قرآن و علوم انسانی برگزار شد قصد پیگیری چنین مسئولیتی را داشت. جامعه علمی باید از این رویکرد استقبال کند چون برای کسانی که دغدغه حقیقت دارند این مسیر در واقع راهی است که باعث خواهد شد علوم انسانی از این بن بست و ناکارآمدی در برابر انجام وظایف و مسئولیت ها خارج شود.
📗 روزنامه جام جم، شماره ۴۹۸۴ به تاریخ ۱۱/۹/۹۶، صفحه ۱ (صفحه اول)