رفیعیآتانی: علوم انسانی و طبیعی محصول فلسفه هستند/ قائمینیا: علوم جدید برآمده از فلسفه نیستند
به گزارش دبیرخانه دائمی کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی ، اولین قسمت از برنامه همراه با خرد با حضور حجت الاسلام والمسلمین دکتر علیرضا قائمی نیا، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و دکتر عطاء الله رفیعی آتانی عضو هیئت علمی دانشگاه علم و صنعت شنبه ۲۹ مهرماه از شبکه چهار سیما با موضوع فلسفه و روش شناسی علوم انسانی اسلامی پخش شد.
قائمی نیا در ابتدا درباره مفهوم شناسی علوم انسانی اسلامی گفت: علوم انسانی دارای تنوع زیادی است و به حوزه رفتارهای انسان می پردازد. علوم انسانی اسلامی را علوم انسانی می دانم که در آنها اقتضئات تفکر اسلامی خود را نشان می دهد و تفکر اسلامی تا آنجا که ممکن است در ابعاد مختلف علوم خود را بروز داده باشد.
وی درباره نسبت بین فلسفه اسلامی و علوم انسانی اسلامی گفت: فلسفه به طور کلی اجتناب ناپذیر است. علوم انسانی از یک جهت دارای هویت فلسفی است گرچه فلسفه به معنای رسمی نیستند. قطعا فلسفه اسلامی یک فلسفه تاثیرگذار در این علوم است و علوم انسانی اسلامی دارای هویت فلسفی و مبتنی بر مبانی فلسفی است.
رفیعی آتانی هم در ادامه درباره ترکیب علوم انسانی اسلامی گفت: علوم انسانی اجتماعی وظیفه اساسی تبیین و تا حد امکان توصیه و تجویز که مبتنی بر اندازه ای از پیش بینی است را در قلمرو کنش انسانی و پدیده های انسانی بر عهده دارد. ما باید بر این تعریف از این جهت که امکان گفتگو را با کلیت علوم انسانی و اجتماعی داشته باشیم، تفحض داشته باشیم. اگر با این تعریف بخواهیم نگاه اسلامی را بیان کنیم با رویکردهای مختلفی مواجهه می شویم.
وی افزود: اسلامیت علوم انسانی و اجتماعی قاعدتا باید به ماهیت علمی آن بازگردد. رویکردهایی که وجود دارد بعضا به غایت و موضوع علم، پژوهشگر و نظریه پرداز علوم انسانی بازمی گردد اما به نظر می رسد راه درستی که از همه این فرصت ها می تواند استفاده کند و به همه نقدها پاسخ دهد، این باشد که تبیین و پیش بینی و توصیه را مبتنی و برآمده از معارف اسلامی قرار دهیم و خروجی چنین تلاش علمی را علوم انسانی اسلامی بدانیم.
وی درباره نسبت فلسفه اسلامی با علوم انسانی اسلامی بیان کرد: دانش از نقطه صفر شروع نمی شود و عموم دانش ها نقطه آغازی برای شکل گیری دارند. پاسخ به آغازی ترین پرسش ها در قلمرو علمی در حیطه فلسفه تعریف می شود. فلسفه به پایه ترین پرسش های علم پاسخ می دهد. پرسش های پایه عام و فراگیر در همه حوزه های دانشی و کنشی انسان است بنابراین وقتی به پرسش های پایه بتوان بر مبنای فلسفه اسلامی پاسخ گفت نقطه ورودی برای ارتباط علوم انسانی اجتماعی با فلسفه اسلامی است همان طور که با هر فلسفه دیگری می تواند باشد.
قائمی نیا در پاسخ به سوال مجری که چه نیازی به علوم انسانی اسلامی وجود دارد و اگر نباشد چه خلایی مترتب می شود، گفت: علم به معنای since مجموعه ای از گزاره ها است که مسائل را به صورت نظام مند حل می کند. ماهیت اصلی علوم جدید به حل مساله بازمی گردد که به طور نظام مند بر اساس متدهای علمی خاص تلاش می کند که مسائل بشری را در حوزه های مختلف حل کند. علم به معنای since روی صحنه و پشت صحنه دارد. در روی صحنه علم تئوری ها و مسائل و مدل ها و پدیده های مختلف را می بینیم اما در پشت صحنه علم، مبانی فلسفی و اخلاقی و ارزش شناختی وجود دارند. اینها امور پنهانی هستند. دانشمندانی که تئوری ها را در زمینه های مختلف علوم انسانی مطرح می کنند در پشت صحنه علم پنهان می مانند. و قرن ها طول می کشد تا پشت صحنه علم خود را نشان دهد.
وی تصریح کرد: زمانی که نیوتن مکانیک را مطرح کرد، مبانی فلسفی آن مطرح نبود و دانشمندان با چند فرمول بندی از قانون جاذبه مواجهه بودند. استقلال هایی که در علوم جدید مانند جامعه شناسی و روانشناسی و اقتصاد پیدا شد، در گذشته و قرون وسطی در فلسفه ادغام بود اما در دوره جدید و در تقابل با فلسفه استقلال پیدا کردند. در اوایل قرن بیستم جریان هایی مانند پوزیتیویسم منطقی تصور می کرد که فلسفه را باید حذف کرد و به جای آن علوم را برجسته کرد. اما در نیمه قرن بیستم به این نتیجه رسیدند که فلسفه حذف ناپذیر است و فلسفه در پشت صحنه علم پنهان می ماند و علم و تئوری های آن را کارگردانی می کند.
قائمی در پاسخ به این سوال مجری که شاخص داوری بین اسلامیت و غیر اسلامیت نظریه علمی چیست؟ گفت: علم دینی یا علوم انسانی اسلامی مشخصا علومی هستند که همه تفکرات اسلامی در پشت صحنه و روی صحنه آن تا جایی که امکان دارد، تاثیر گذاشته باشد همچنان که جنبه فلسفی تفکر اسلامی در پشت صحنه علم هم تاثیر گذاشته باشد و اینها را می توان با معیارهای خاص فلسفی و علمی سنجید.
وی با اشاره به نیاز به علوم انسانی اسلامی افزود: تفکر دینی محدود و بسته به جای خاصی نیست. نمی توان گفت تفکر دینی فقط مختص مسجد است و در بیرون از آنجا نیازی به این تفکر وجود ندارد. اساس تفکر دینی نوعی جهان بینی است و نگرش به انسان و عالم و آدم دارد. تفکر دینی با تفکر علمی درگیر می شود و در جایی تاثیر خود را می گذارد.
قائمی نیا ادامه داد: در قرن ۱۷ و ۱۸ میلادی در غرب، تعارض میان علم و دین مطرح شد زیرا نمی توانستند میان یافته های جدید علمی و تفکرات دینی خودشان سازش برقرار کنند. تاثیر تفکر دینی بسیار عمیق تر است و بنابراین تفکر دینی به عنوان جهان بینی اجتناب ناپذیر است.
رفیعی آتانی با اشاره به سخنان قائمی نیا درباره علم گفت: علوم طبیعی و علوم انسانی به معنای امروز هیچ موقع بخشی از فلسفه نبودند که از فلسفه جدا شده باشند. علوم انسانی اجتماعی و هم علوم طبیعی فرزند و محصول فلسفه هستند و فلسفه همچنان در چارچوب تعریف خود در حال تولید است هرچند حوزه های موضوعی مهمی مانند فلسفه علم به دلیل نقش عظیم و فاخری که علم در قلمرو علوم انسانی و هم قلمرو علوم طبیعی پیدا کرده، حوزه ای جدی و اساسی است به نحوی که در برخی از رویکردها گاهی فلسفه را برابر با فلسفه علم درنظر بگیرند.
وی افزود: علم تداوم نظریه فلسفه بوده و مخلوق جدیدی است با این مختصاتی که با آن روبرو هستیم. اما به دلیل اهمیت و تاثیر آن، اهمیت و تاثیر فلسفه مغفول انگاشته شده است. درحالیکه روح و مبنای فلسفی در کالبد علم جدید ادامه دارد.
رفیعی آتانی در پاسخ به این سوال که در مدیریت و حکمرانی جامعه بر اساس شاخص های ایرانی و اسلامی نیاز به علوم انسانی و اجتماعی داریم و یا این صرفا دغدغه ای فرهنگی است، گفت: اسلام و مبانی و معارف اسلامی مدعی است که تفسیرهای واقع بینانه تری در حوزه های مختلف زندگی انسانی و حتی در کلیت هستی دارد. یکی از دفاع های ما از معارف اسلامی این است که تنزل یافته علم الهی است و طبیعتا فهم واقع بینانه تری از انسان به ما ارائه کند. یکی از ادعاهای ما این است که فهم واقع بینانه تر یا ذخیره معارف الهی که می تواند در قلمرو مسئولیت علوم انسانی اجتماعی که تبیین کنش و پدیده های انسانی به کار گرفته شود را انجام دهد. از این منظر انتظار رقبای فکری باید این باشد که بتوانیم دانش توانمندتری را عرضه کنیم.
وی تصریح کرد: دانش برآمده با این رویکرد مختص جوامع اسلامی نخواهد بود و ما در این دانش ماهیت دانش را بر معارف اسلامی پیوند می زنیم. دانش از آن جهت که دانش است وقتی با معارف اسلامی ارتباط برقرار کند، انتظار داریم منطقا دانش توامندتری تولید شود. بنابراین معیار قضاوت برای دستاوردهای این رویکرد قابلیت بالاتر این دانش است.
این استاد دانشگاه گفت: درباره رویکرد دوم که کارکردگرایانه و نتیجه گرایانه است با مسائل مختلفی روبرو هستیم و در نگاه سیاسی و اجتماعی با نظام اجتماعی و سیاسی روبرو هستیم. مساله اساسی ما این است که این سیستم و نوع زندگی ما با علوم ترجمه شده از غرب نمی تواند مسائل خود را حل کند. فرهنگ جامعه ما که موضوع علوم انسانی است ساخته و محصول اسلام است. همه آنچه که ما در زندگی خود با آن سروکار داریم ساخته اسلام نیست اما میزان زیادی از آن اسلامی است و همین میزان زیاد اگر معارفی را ایجاد کرده، تبیین های واقع بینانه تری از آنچه که ساخته می تواند ارائه کند.
وی افزود: از نگاه کارکرگرایانه این یک نگاه اسلامی است به این معنا که زندگی اسلامی برای حل مسائل خود به دانشی اسلامی نیازمند است. علوم انسانی با بحران در عمل روبروست و وظیفه ای که بر عهده گرفته را نمی تواند اجرا کند وتبیین های درستی از مسائل زندگی ارائه نمی کند. اگر فرض کنیم معارفی وجود دارد که چنین کارکردهایی را به علوم انسانی اجتماعی می دهد، پس می توانیم فرض کنیم که معارف اسلامی چنین قابلیتی را ایجاد می کند.
قائمی نیا در ادامه صحبت های رفیعی آتانی درباره نسبت فلسفه و علوم جدید گفت: من قائل نیستم که علوم جدید برآمده از فلسفه است چراکه جامعه شناسی دارای ماهیتی است که قبلا در فلسفه نبوده اما فلسفه در دنیای قدیم نقش مدیریت داشت و کاری که جامعه شناسی و روانشناسی انجام می داد، فلسفه به عهده گرفته بود. این علوم تا حدی جایگزین فلسفه شدند و کارکردهای فلسفه در دنیای قدیم را انجام می دهند.
وی با بیان اینکه آیا فلسفه می تواند علم تولید کند یا خیر؟ گفت: به نظر من گرچه ما به فلسفه و فلسفه اسلامی نیاز داریم و تا جایی که ممکن است باید در حوزه علوم انسانی آن را دنبال کنیم اما با تعدادی از دیدگاه ها مخالف هستم. فلسفه و حکمت متعالیه نمی تواند رابطه منطقی و تولیدی با علم داشته باشد. اگر شما مبانی فلسفی را به علم وارد کردید از آن مسیر نمی توانید به علم برسید زیرا مسیر شما طولانی است. مبانی فلسفی بیشتر زمینه سازی می کنند و چارچوبی را به ما دهند که در قالب آن حرکت می کنیم اما چه اتفاقی در داخل این چارچوب رخ خواهد داد، جای بحث دارد. این گونه نیست که چند مبنای فلسفی را با هم ترکیب منطقی کنیم و از آن تئوری جامعه شناختی به دست آوریم. به نظر من علم انسان دینی تنها از فلسفه تاثیر نمی گیرد و فلسفه در دامن کتاب و سنت پیدا شده است.
قائمی نیا در پاسخ به این سوال که الگو و روش و راهکار مدل علم انسانی اسلامی چست و چقدر از فلسفه و تجربه فیض می برد و آمیختگی این دو چگونه است؟ گفت: علم ترکیبی دوگانه است. علم از یک سو با واقعیت و از سوی دیگر با خلاقیت سروکار دارد. دانشمند تا جایی واقعیت هایی را به دست می آورد که ممکن است نادرست هم باشد و در جایی هم خلاقیت دانشمند کار را پیش می برد. من معتقدم علوم انسانی اسلامی از این مساله مستثنا نیست. تصور نکنیم که اگرعلم انسانی دینی را تاسیس کردیم بهترین علم خواهد شد زیرا آن هم باید مراحلی را طی کند.
مجری برنامه در جواب گفت: شما به این مساله پاسخ می دهید که اگر قید اسلامی بر نظریه علمی گذاشته شد، قدسیت به آن بخشیده می شود که مانع از نقد و پیشرفت آن می شود.
قائمی نیا گفت: علم دینی از آن جهت تقدس دارد که ما عناصر دینی را وارد می کنیم اما در ادامه تا کجا توانسته ایم آن را پرورش دهیم. اکنون علم اقتصاد اسلامی تشکیل شده است و عناصر اسلامی آورده شده اما آیا اقتصاد اصلاح می شود؟ زیرا باید مولفه های دیگر هم رعایت شود. تنها وارد ساختن عناصر دینی و پیش بینی کردن تاثیرات عناصر دینی در یک علم کافی نیست و این نقطه آغاز است و باید مسیر رشد خود را طی کند. شاید اینجا اقتصادهای اسلامی متفاوت پیدا شود. لذا می توان علم خوب یا بد داشته باشیم پس علم از نقطه صفر آغاز نمی شود.
وی ادامه داد: ما اکنون با علوم انسانی غربی مواجهه هستیم که در جایی خوب حرکت کردند و در جای دیگر بد بودند. نکته آغازین شروع از علوم انسانی غربی است و در کنار آن تعمیق بخشیدن معرفت دینی با رویکرد انتقادی است. ما باید از طریق نقد تئوری های غربی و تاثیر و تاثری که تفکر اسلامی می تواند پیدا کند پیش برویم.
قائمی نیا با ذکر این سوال که وزارت علوم، تحقیقات و شورای عالی انقلاب فرهنگی چه کار باید بکند که نظرات شما تامین شوند، گفت: ما سه نهاد پژوهش، آموزش و نهاد واسطه که میان این دو وجود دارند که هنوز در کشور ما کشورهای اسلامی شکل نگرفته است، داریم. باید به سمت نهادهای پژوهشی که در زمینه معارف اسلامی و غربی با رویکرد انتقادی کار می کنند، برویم و اینکه تلفیقی که در این میان ایجاد می شود چه ثمراتی می تواند داشته باشد. یعنی رابطه دیالکتیکی بین تئوری های ما در مراکز پژوهشی و جامعه شکل گیرد و نتیجه آنها به واسطه نهاد میانی به مراکز آموزشی برود که نتیجه آنهم باید مشخص شود.
رفیعی آتانی درباره راهکارها و سیاست های تولید علوم انسانی اسلامی گفت: ما باید بر کارکرد و رسالت و تعریف علم وفاداری کنیم، یعنی اینکه علم تبیین و پیش بینی واقعیت کند و وقتی از علوم انسانی اسلامی سخن می گوییم از این وظیفه نمی خواهیم فرار کنیم. برای دستیابی به علوم انسانی اسلامی باید کالبدشکافی از تجربه غربی علم برای پیدا کردن نقطه آغازین علم صورت گیرد و این نقطه آغاز فلسفی و اجتماعی است. بخشی از پایه های علم جدید اجتماعی است و واقعیت اجتماعی این علم را رقم زده است.
وی بیان کرد: اگر فرض کنیم به پرسش های بنیادین فلسفی رسیدیم و توافق کردیم این پرسش های بنیادین، فلسفی هستند باید سوال ها را از فلسفه بپرسیم. رویکرد دوم در تولید علوم انسانی اسلامی گفت: رویکرد دوم تاریخی و تمدنی است. عقلانیت اسلامی تجربه عینی در زندگی مسلمانان دارد و این تجربه حرف های زیادی برای گفتن در حوزه های موضوعی علوم انسانی اجتماعی دارد و برخی هم از همین رویکرد استفاده می کنند. این رویکرد با عینیت ارتباط برقرار می کند و نقطه ضعف آن این است که ناب بودن رویکرد اول را از منظر اسلامی ندارد، اما در عین حال تجربه است که درس های زیادی در آن وجود دارد. این تجربه با تاثیر زیادی از معارف اسلامی شکل گرفته است.
رفیعی آتانی ادامه داد: رویکرد سوم تبیین هایی در قلمرو ماموریت هایی در علوم انسانی اجتماعی برآمده از معارف اسلامی است. نقش آمریکا در دنیا و جهان اسلام جدی و موثر بوده و هست و امام خمینی(ره) تبیینی از واقعیت دولت آمریکا داشت. امام(ره) برای تبیین واقعیت این پدیده دستگاه نظری ساخته بودند. اگر از او می پرسیدیم که تبیین را از کجا آورده اید قطعا جواب می دادند که از معارف اسلامی گرفته ام.
وی بیان کرد: علم با متدولوژی علم تولید می شود بنابراین در فرآیند تولید علم با منطق علم باید با آن روبرو شد. برای ورود سیاستگذار باید زمینه و کار نهادی فراهم شود بنابراین ما از دستگاه های سیاستگذار و اجرایی مرتبط با این موضوع بیش از اینکه زمینه فراهم کنند نباید انتظار داشته باشیم. از سوی دیگر سازوکارهای زندگی که باید از این علم استفاده کنند باید نقش خود را ایفا کنند.همان گونه که وزارت علوم و شورای عالی انقلاب فرهنگی می توانند در این زمینه نقش نهادی داشته باشند، بانک مرکزی و وزارت اقتصاد هم می توانند نقش داشته باشند و اگر به درستی عمل کنند ما به فرآیند تولید علم با نگاه اسلامی کمک کرده ایم.
قائمی نیا درباره روش ها و متدها برای تولید علوم انسانی اسلامی گفت: روش ها باید از نظر علمی و تحقیقاتی و هم از نظر سیاست گذاری لحاظ کرد. قطعا مراکزی که درگیر سیاست گذاری هستند باید سیاست گذاری صحیحی انجام دهند تا به شکلی علوم انسانی اسلامی مدیریت شود. در این علوم پارادایم های لازم تولید نشده و ما هنوز در دوره ما قبل پارادایم هستیم.
وی در پایان سخنانش گفت: مراکز تحقیقاتی باید جدی گرفته شوند زیرا سرمایه گذاری های لازم در مراکز تحقیقاتی صورت نمی گیرد و تحقیقات کلیدی انجام نمی شود و ما هنوز به حواشی می پردازیم به جای اصل مطلبی که باید در علوم انسانی به آن پرداخته شود.
انتهای پیام/