دهمین نشست نظریهپردازی در قلمرو علوم انسانی اسلامی برگزار شد
به گزارش دبیرخانه دائمی کنگره بینالمللی علوم انسانی اسلامی، دهمین نشست نظریهپردازی در قلمرو علوم انسانی اسلامی، یکشنبه ۵ شهریور ۱۳۹۶ در دفتر قم دبیرخانهی کنگره از ساعت ۱۴ الی ۱۶ برگزار شد.
در این نشست دکتر سید سعید زاهد زاهدانی (دانشیار دانشگاه شیراز) دیدگاههای خود را در موضوع «جامعهشناسی اسلامی یا مسلمان (رویکرد سه وجهی)» ارائه نمود و پس از آن اعضای حاضر در جلسه به نقد و بررسی این دیدگاهها پرداختند.
حجت الاسلام والمسلمین دکتر حسین بستان (عضو هیئت علمی پژوهشگاه حوزه و دانشگاه)، حجت الاسلام والمسلمین دکتر علیرضا پیروزمند (عضو هیئت علمی فرهنگستان علوم اسلامی)، دکتر حسین شرفالدین (عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره)) و دکتر امیر سیاهپوش (عضو هیئت علمی دانشگاه معارف اسلامی) از اعضای حاضر در این جلسه بودند.
در ابتدای جلسه دکتر سید سعید زاهد ابعاد مختلف نظریه خود را تشریح کرد. وی در ابتدا اهمیت و ضرورت موضوع را به اجمال توضیح داد و گفت: «در این مقاله با استفاده از آثار اسلامی به معرفی یک رویکرد در زمینهی جامعه شناسی اسلامی پرداختهایم. از کتاب جامعه و تاریخ شهید مطهری اصالت فرد، جمع و رابطه را در مبحث هستیشناسی استناد کردهایم و با الهام از رویکرد رئالیستی علامه طباطبائی در بحث معرفتشناسی در روششناسی از منطق سیستم تکاملی مرحوم آیت الله حسینی الهاشمی و جدول فلسفهی چگونگی ایشان در مدلسازی بهره برده، رویکرد سه وجهی در جامعه شناسی اسلامی را ارائه نمودهایم.»
وی در ادامه افزود: «برای اثبات نظری، وجوه مختلف این نظریه را با اندیشههای مشابه در بین نظریهپردازان غرب مقایسه و نقاط ضعف آنان و وجوه قوت این نظریه را بیان کردهایم. برای اثبات عملی نظریه دو تجربهی عملی در نظریهپردازی در زمینهی جنبشهای اجتماعی و جامعه شناسی هنر به عنوان مصداق مطرح شده است.»
عضو هیئت علمی دانشگاه شیراز با اشاره به نظر متفکران غرب گفت: «سه تن از عمدهترین نظریهپردازان جامعهشناس هابرماس، بوردیو و گیدنز میباشند. این سه نظریهپرداز در نوشتههای خود تلاش نمودهاند نظریهای ارائه نمایند که فرد و جمع را در یک الگوی متوازن نظری ملاحظه کند و توضیح پدیدههای اجتماعی را به این ترتیب کاملتر و منطقیتر نماید. در نقد این نظریات گفتیم که هر سه نظریه از جهاتی گویای رابطهی واقعی بین فرد و جامعه نیستند و برخی از سؤالات اساسی را پاسخ گو نمیباشند. هابرماس با دیدن سه عنصر فرد، جمع و رابطه، کنش ارتباطی را عامل اصلی تحولات و تغییرات اجتماعی معرفی میکند اما جایگاه مکانی سه عنصر را در پدیدههای اجتماعی روشن نمینماید. بوردیو نسبت تأثیر عواملی مانند دوکسا و عادتواره را که نقش ارتباطی بین فرد و جمع دارند و دیگر عوامل مانند میدان و سرمایههای اجتماعی را در عملکرد فرد و تغییرات اجتماعی روشن نمیکند. از سوی دیگر مدل تأثیر و تأثر این عوامل بر یکدیگر را هم بهطور شفاف و روشن بیان نمینماید. گیدنز با در نظرگرفتن زمان و مکان تلاش مینماید رابطهای منطقی بین عامل، ساخت و نظام اجتماعی برقرار نماید اما او هم نسبت تأثیر این عوامل را بر یکدیگر در زمان و مکان روشن بیان نمیدارد. به طوری که به نظر آرچر بیشتر فردگرا میشود و از نظر این قلم رابطه را اصل قرار میدهد.»
رئیس کمیسیون ارتباطات و جامعهشناسی اسلامی چهارمین کنگره بینالمللی علوم انسانی اسلامی در ادامه بیان داشت: «پس از نقد این نظریات به معرفی رویکرد تازه خود پرداختیم و با افزودن عنصر رابطه به دو عامل فرد و جامعه با توجه به مباحث شهید مطهری، تلاش نمودیم با الهام از مباحث رئالیستی علامه طباطبائی و شهید مطهری و کاربرد جهت در منطق سیستم تکاملی مرحوم سید منیرالدین حسینی الهاشمی نظریهای متوازن و گویا برای تحلیل پدیدههای اجتماعی ارائه نمائیم. گفتیم فرد به عنوان عنصری که با گرایش و حرکت خود زمان تحولات اجتماعی را رقم میزند در زمینه اجتماعی که مکان حرکت اوست و امکانات و محدودیتهای خود را عرضه میکند عمل مینماید. برای فرد دو عنصر نقش و عملکرد یا رفتار را درنظر گرفتیم که هر دو مؤثر در تأثیرگذاری او در عملکرد پدیدههای اجتماعی هستند. حرکت فرد توسط روابط مسیرگذاری میشود و علیرغم انتخاب یا خواست افراد راستای حرکت را روابط اجتماعی معین میکند. به عبارت دیگر روابط اجتماعی عنصر جهتساز حرکت پدیدههای اجتماعی هستند، هرچند سوی حرکت توسط افراد اختیار میشود اما روابط هستند که مسیر را با توجه به سیستم مافوق در راستای جهت خود تنظیم مینمایند. به عبارت دیگر انتخاب روابط میتواند حرکت فرد و جامعه را در راستای جهت خود مقید نماید. این مطلب به معنای رابطه گرا بودن رویکرد حاضر نیست، زیرا افراد و جامعه در انتخاب روابط دارای اختیار نسبی هستند و میتوانند در تنظیم روابط در راستای گرایش خود نقش مؤثر داشته باشند.
پس از پایان ارائهی دکتر زاهد، اساتید ناقد دیدگاههایشان را ارائه کردند. دکتر شرف الدین مهمترین اشکالات مقاله را در موارد زیر خلاصه کرد:۱- عنوان مقاله برای یک تحقیق جامع مناسب است تا یک مقاله؛۲- مقاله از جهت انسجام و ساختار محتوایی دچار مشکل است؛۳- نوعی تقلیلگرایی در تعریف جامعهشناسی اسلامی در مقاله هست به این دلیل که صرفاً مسئله اصالت فرد و جامه مبنا قرار گرفته است؛۴- مقاله آوردهی جدید و نوآوری جدی ندارد؛۵- مفاهیم اخذ شده از دیگران به صورت کلیشهای رها شده است و کلاً رویکرد مقاله به جامعه شناسی اسلامی کلیشهای است؛۶- نوشتار مفاهیم مبهم زیادی دارد.
دکتر بستان نیز ضمن تقدیر از جناب دکتر زاهد، نظرات خود را بیان کرد:۱- عنوان مقاله خیلی بزرگ و کلان است؛۲- اسلامیت جامعه شناسی در مقاله دچار نوعی تنزل شده است؛۳- توضیحات ارائه شده در خصوص ضرورت تولید جامعه شناسی اسلامی کافی نیست و جای کار بیشتر دارد؛۴- نکته اصلی این است که این نظریه در عمل چه کارآیی خواهد داشت؟
دکتر پیروزمند نیز نکاتی در خصوص این مقاله بیان کرد. عضو هیئت علمی فرهنگستان علوم اسلامی با اشاره به اینکه چند مزیت و نقطه ارزشمند در این مقاله وجود دارد، گفت: «تلاش یک استاد برجسته جامعهشناسی برای حرکت به سمت اسلامیسازی علوم اجتماعی، مقایسه نظریات غربی با نظریه مختار، شروع با مباحث مبنایی و رساندن به موارد مصداقی، نوآوری در شکل مقاله و توجه به متغیرهای چند وجهی از مشخصات بارز این مقاله است.»
وی در بیان پیشنهادات خود گفت: «برای اصلاح مقاله چند ملاحظه میتواند مورد توجه قرار بگیرد. ۱- نظر سه عالم مسلمانی که محور قرار گرفتهاند ممکن است در مواردی قابل جمع نباشد و خوب است به این موضوع توجه شود. ۲- مزیت این دیدگاه نسبت به سایر دیدگاهها باید توضیح داده شود. بگویید این مقدمات و مبانی چه اثری در نتایج داشته است. ۳- در خصوص روششناسی کار توضیحات مناسب بیاید.»
پس از اظهارات ناقدان، دکتر زاهد توضیحاتی اجمالی ارائه کرد و ضمن تقدیر از ناقدان گفت: «بیشتر اشکالات ذکر شده را میپذیرم و تلاش خواهم کرد مقاله را اصلاح و تکمیل کنم.»