تولید علوم اسلامی نیازمند تبدیل مفاهیم دینی به اوصاف عینی است
حجت الاسلام پیروزمند گفت: برای تولید علم اسلامی باید مفاهیم دینی را به اوصاف عینی و اوصاف عینی را به موضوعات عینی تبدیل کرد. اخذ مفاهیم دینی باید با روش خود یعنی روش اجتهادی، و با منابع خود که کتاب و سنت است، باید شکل گیرد.
به گزارش دبیرخانه دائمی کنگره بینالمللی علوم انسانی اسلامی، حجت الاسلام والمسلمین علیرضا پیروزمند عضو هیئت علمی فرهنگستان علوم اسلامی قم در دومین هماندیشی روشهای تحقیق در علوم انسانی اسلامی که ۴ آذرماه ۱۳۹۵ در مرکز پژوهشهای علوم انسانی اسلامی صدرا برگزار شد به ارائه الگوی خود پرداخت.
وی در مقدمه ارائه خود با اشاره به اینکه تولید علوم انسانی امری روشمند است گفت: روش وقتی موفق است که با موضوع مورد شناسایی سازگار باشد.
این محقق و نویسنده کشورمان در ادامه سخنانش اظهارداشت: تولید علم و نظریهپردازی راجع به علم، اتفاقی روشمند است و این روش وقتی صادق و موفق است که با ماهیت و سنخ موضوع مورد شناسایی سازگاری داشته باشد. از این رو باید یک تناسب بین روش مورد اتخاذ با موضوع مورد شناسایی وجود داشته باشد. برای اینکه این اتفاق بیافتد باید فلسفه یا بنیان روش، بنیان قابل قبول و قابل اتکایی باشد، لذا وقتی بحث معرفتشناسی در این مطرح میشود از دریچه فلسفه روش مورد توجه قرار میگیرد. در واقع روش بر یک بنیان معرفتشناسی استوار است که اگر نظریههای معرفتشناسی تغییر کند، چنانکه تغییر کرده است، روشهای متفاوتی در تولید علم ایجاد میشود.
وی با بیان اینکه برای پرداختن به روش مناسب در تولید علوم انسانی اسلامی باید معرفتشناسی علوم انسانی را تولید کرد، تصریح کرد: اگر معرفتشناسی دیگری تولید و ادعا شود که معرفتشناسی پیشنهادی با معرفتشناسی حاکم در علوم انسانی موجود بخصوص علوم اجتماعی متفاوت است، باید انتظار داشت که روش مناسب با خود آن را نیز تولید کرد. آن گاه قدمی به عقب آمده و ادعا میشود که خود این معرفتشناسی متکی است بر واقعیت شناسی. به این معنا که معرفت یک موضوع دارد و متناسب با اینکه واقعیت اجتماعی را چگونه تعبیر و معنا میشود، معرفتشناسی معنا پیدا میکند. بنابراین علوم اجتماعی به روش نیاز دارند و روش، به فلسفه روش و فلسفه روش خود مبتنی است بر تحقیق از واقعیت و نظریه معرفتشناسی متناسب با آن. تقلید از واقعیت و نظریه معرفتشناسی دو پیش شرط و مقدمه لازم برای ورود به روش تحقیق است.
برای اینکه بتوان به روش مناسبی در تولید علوم انسانی اسلامی پرداخت باید معرفتشناسی علوم انسانی را تولید کرد
پیروزمند در ادامه به ارائه روش خود پرداخت و گفت: دستگاه فکری پیشنهادی قائل به جریان نظام اختیار و تحلیل است. نظام اختیار از این جهت مهم است که مشیت ربوبی در رأس آن قرار گرفته است. در ذیل آن نظام، ولایت تاریخی معصومین و در رتبه بعد بشریت قرار گرفته است.
وی افزود: معرفت و واقعیت اجتماعی در ذیل و به تبعِ نظام اختیار شکل گرفتهاند. بر این اساس تفکری که قائل به جبر ساختاری و سلب اختیار است همان اندازه مردود است که تفکری که انسان را تنها عامل تعیین کننده در ایجاد واقعیت و هم در شکل گیری معرفت میداند. در این دستگاه معرفت و واقعیت علاوه بر اینکه محصول نظام هستند خود نیز فاعل تَبعی محسوب میشوند و به این ترتیب دوگانگی ذهن و عین و نبود پایگاه واحد در تحلیل که از دکارت به بعد وجود داشت منتفی میشود. وحی اساس تعقل و تجربه در دانش اجتماعی است.
عضو هیئت علمی فرهنگستان علوم اسلامی قم بیان کرد: در این دانش ارتباط خاصی بین وحی، عقل و تجربه با دانش وجود دارد. هرچند که در تولید دانش اجتماعی هر سه منبع همزمان تأثیرگذاراند ولی تأثیر یکسانی ندارند. در نگرش تکاملی، جریان ربوبیت خداوند متعال در پیدایش و تکامل واقعیت اجتماعی و نیز پیدایش و تکامل معرفت و دانش، جریان اصلی است. از این رو تفکراتی که واقعیت و معرفت را ماهیات منتزع و مستقل از یکدیگر تصور کرده و واقعیت و معرفت را نظاموارههای آئین از جهت ارزشی میدانند نفی میشوند.
پیروزمند در ادامه سخنان خود گفت: هر جامعهای براساس تولی به ولایتی که دارد، به تاریخ پیوند میخورد. به این معنی که چنانچه تابعِ انبیاء باشد به شکلی به تاریخ پیوند میخورد و چنانچه تابع شیاطین جن و انس باشد طور دیگری به تاریخ پیوند خواهد خورد. از این جهت میتوان گفت که هر جامعهای هویت تاریخی خود را دارد، منتهی هویت تاریخی آن بر اساس ولایتی که به آن پیوند میخورد تعریف میشود و در نهایت یا در تبعیت از ولایت خدا و یا در تبعیت از ولایت طاغوت متولد میشود و به حیات خود ادامه میدهد. بنابراین جریان ربوبیت، در ایجاد و بقاء و پویایی جامعه نقش اساسی دارد به حدی که محور تکامل بخش جوامع، ولایت تاریخی و اجتماعی آن است. فرهنگ حاکم بر جوامع مبتنی بر نظام و ولایتی که از آن تبعیت میکنند شکل میگیرد.
وی به مقوله معرفتشناسی در ارائه روش مورد نظر خود پرداخت و اظهارداشت: فاعل شناسا در نظام ولایت اجتماعی، تاریخی و تکوینی متفاوت است. در این نظام چند لایه فردیت اتفاق می افتد. فرد به عنوان عضوی از نظام فاعلیت، در ایجاد واقعیت و در پیدایش معرفت نقش دارد. نقش فاعل شناسا فقط شناختن نیست و خود نیز به عنوان یک کنشگر در ایجاد واقعیت نقش دارد. با این وجود نقش او محدود است و نقش اصلی با ولایت تاریخی است. با توجه به وجود دو نظام مستمر ولایت الاهی و تاریخی، فاعل شناسا با استفاده از اختیار خود در تولی به یکی از این دو نظام درک متفاوتی از واقعیت پیدا میکند.
پیروزمند تصریح کرد: تحلیل از واقعیت یعنی مورد شناسا و خلاقیت یعنی ابتکار عمل و تأثیر فاعل شناسا و اعتبار علم یعنی ارتباط بین فاعل شناسا و موضوع مورد شناسایی، بر بنیان واحد و هماهنگ کنندهای تحلیل میشوند. واقعیت، خلاقیت و اعتبار علم یه یک منبع متصل میشوند. سطوح ولایت مشتمل است بر ولایت ربوبیت، ولایت معصومین، ولایت انسان و فاعلیت غیر انسان (نباتات و جمادات). فرآیند تکامل معرفت، از برآیند سه دسته فاعلیت شکل میگیرد، موضوع مورد شناسایی و فاعل شناسا محورهای افقی و ربوبیت الاهی محور عمود بر آنها است.
در نگاه اثبات گرایی واقعیتی وجود دارد که انسان با مراجعه به آن میتواند علم پیدا کند و بوسیله این علم است که تصرف میکند
وی افزود: در این شکل از فرآیند تکامل معرفت، تمایز و تفاوت با سایر نظریههای معرفتشناسی ظاهر میشود، به این ترتیب که فاعل و موضوع، دیگر محور اصلی نیستند، بلکه بُعدِ سومی نیز به آن افزوده میشود که ربوبیت الاهی است. در این شکل از فرآیند تکامل معرفت در نظریهپردازی انتقادی و تفسیری مشترک است زیرا آنها نیز هویت تاریخی و اجتماعی برای علم قائلند ولی از این جهت که در آن نظام ولایت وجود دارد متفاوت از سایر نظریهها است. اگر قرار باشد علم دینی شکل بگیرد باید بر محور ولایت اجتماعی و تاریخی ولایت و ربوبیت خداوند متعال باشد.
این استاد حوزه و دانشگاه بیان کرد: در نگاه اثبات گرایی واقعیتی وجود دارد که انسان با مراجعه به آن میتواند علم پیدا کند و بوسیله این علم است که تصرف میکند. در پارادایم انتقادی، واقعیت، پیچیدهتر از این که هست معنی میشود. در این پاردایم، واقعیت دارای دو سطح است. سطحی که توسط ساختارهای اجتماعی نظام سلطه ایجاد شده، در پاردایم انتقادی، مهمتر است. علمی که در این راستا تولید شود افشای سلطهگری هژمونی حاکم و ایجاد انگیزه برای تغییر، معنا میشود. نتیجه این علم نیز ایجاد اراده جمعی، برای تغییر جهان و ساخت جهانی نو است.
پیروزمند تصریح کرد: در پارادایم تفسیری اراده اهمیت ندارد و حرف اصلی توسط کنشگر گفته میشود. در رئالیسم انتقادی صدرایی سه جهان تفکیک میشود، در رأس آن خالق الاهی است که خود یک نفس الامر را ایجاد کرده و این نفس الامر جهان اول است. معرفتی که از این نفس الامر پیدا میشود جهان دوم را شکل میدهد، که جهان ذهن و بین الاذهانی است. جهان سوم، انسان و اراده اوست. انسان متناسب بر این معرفت و متناسب با اراده خودش جهان اجتماعی را میسازد. بنابراین جهان اجتماعی کاملاً برساخته اراده انسان است، برخلاف معرفت که رئالیستی است و رئالیستی بودنش به معنای تاریخی نبودن آن نیست. همزمان با رئالیستی بودن علم، تاریخی بودنِ هویت علم نیز مورد بحث است. از این روست که به این روش، رئالیست انتقادی گفته میشود.
وی با اشاره به اینکه در این الگو سه سطح اراده وجود دارد، گفت: اولین سطح اراده الاهی و پس از آن اراده فاعلهای محوری است، که معصومین (ع) هستند. بعد از آنها اراده انسانها است که از آن به عنوان فاعل تصرفی نام برده میشود. بعد از همه اینها اراده غیر انسانهاست که جمادات و نباتات هستند که فاعلِ تبعی هستند، مرتبه شرافت از خدا تا به نباتات است و خداوند در بالاترین سطح از شرافت قرار میگیرد. در نظام فاعلیت است که واقعیت شکل میگیرد و انسان با اراده خود در بستر آن معرفت کسب میکند.
وی افزود: کارِ روش قاعدهمندسازی تولیِ فاعل شناسا به نظام ولایت الاهی است. وقتی گفته میشود تولی به نظام ولایت الاهی، تصور میشود موضوع مورد شناسایی، از نظام ولایت الاهی جداست و از آن نتیجه غلطی گرفته میشود، این که متناسب با تولی ولایت الاهی هر طوری که بخواهیم میتوانیم موضوع را بفهمیم، همچنین موضوع و فاعل شناسا، از خود هیچ ارادهای ندارد. این موضوع در این نظریه تکذیب میشود. فاعل شناسا خود یک عضو است که تحت ربوبیت الاهی است و اراده الاهی در او جریان دارد. چنانچه از قانونمندی یک شیء خارجی تبعیت کند به تبع از اراده الهی تبعیت کرده است. در اینجاست که تولی مصداق پیدا میکند. با تولی به نظام حق، در اصل واقعیت به بهترین نحو ممکن مورد شناسایی قرار میگیرد. چون واقعیت از نظام ولایت خارج نیست.
پیروزمند در قیاس روش خود با روشهای دیگر گفت: روش تحقیق در این دستگاه قدرت هماهنگسازی و ارتباط بخشی بین حوزههای مختلف دانش را دارد. این روش یک روش تحقیق بالادستی است. روش پیشنهادی یک روش منطقهای و کاملتر از منطق صوری و سیستمی است. منطق صوری، منطقی دو ارزشی است. درحالیکه منطق سیستمی منطقی چند ارزشی است که اوج آن منطق فازی است. منطق این روش علیرغم اینکه کاملتر از این دو منطق است، با این حال آنها را نفی نمیکند و حتی آنها را به خدمت میگیرد. این منطق از این جهت کاملتر است، چون برای تولید دانش اجتماعی مناسب است. جریانِ جهت در این روش، جریان ولایت الاهی است که لازمه آن نیز وحی است.
اخذ مفاهیم دینی باید با روش خود یعنی روش اجتهادی، و با منابع خود که کتاب و سنت است، شکل گیرد
وی افزود: برای تولید علم اسلامی باید مفاهیم دینی را به اوصاف عینی و اوصاف عینی را به موضوعات عینی تبدیل کرد. اخذ مفاهیم دینی باید با روش خود یعنی روش اجتهادی، و با منابع خود که کتاب و سنت است، شکل گیرد. به عنوان مثال حجاب و عفاف که از اوصاف دینی هستند در معماری به اندرونی و بیرونی که موضوع عینی هستند تبدیل میشوند. بنابراین به یک مکتب احتیاج است، زیرا هم علم و هم یک نظام موجود هست. در اولی قید اصلی نقل است و در دومی قید اصلی عقل است و در سومی قید اصلی تجربه است. هرچند که هر سه از این قیود برخوردارند. به عنوان مثال در استنباط از کلمات الاهی تجربه مؤثر است. ولی تلاش بر این است که تسلیم نوع دیگری از تجربه گرایی نشویم.
وی در ادامه به مقایسه دیدگاه خود در قالب ماتریس، با سایر دیدگاههای خارجی و داخلی از حیث مبانی روش و روش پرداخت.