انگارهپژوهی به ادبیات پرکاربرد تحقیقات حوزوی مبدل شده است
به گزارش دبیرخانه دائمی کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی، کمیسیون جامعه شناسی اسلامی چهارمین کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی دوم آبان ماه در سالن همایش های بین المللی صدا و سیما برگزار شد. رئیس این کمیسیون دکتر سید سعید زاهد زاهدانی و اعضای آن حجت الاسلام دکتر یوسف زاده، حجت الاسلام دکتر حسین بستان بودند.
در بخشی از ارائه ها در این کمیسیون، غلام حیدر کوشا دانشجوی دکترای فلسفه علوم اجتماعی در مؤسسه آموزشی پژوهشی امام خمینی(ره) به ارائه مقاله خود با عنوان جایگاه انگاره پژوهی در اندیشه اجتماعی حوزوی پرداخت.
کوشا در بیان مقدمه پژوهش خود گفت: این مقاله درصدد است نشان دهد که مفهوم «انگاره» و رویکرد «انگارپژوهی» در محافل علمی ـ پژوهشی حوزوی کی و چگونه فراگیر شده است؟ متفکران حوزوی معاصر بیش از هر زمانی به تحقیقاتی روی آورده اند که مبادی فلسفی و متافیزیکی نظریه ها و علوم را آشکار ساخته و زمینه تکوین و تدوین نظریه هایی اجتماعی با بنیادهای استوار و قابل قبول در محافل علمی جهان را فراهم آورند. نتیجه تحقیقات در این زمینه این است که مفهوم، نظریه و چارچوب فکری از یک فرهنگ و نظام علمی به فرهنگ و نظام علمی دیگر به صورت تصادفی منتقل نمی شود. انتقال مفهوم و نظریه های علمی به فرهنگ و نظام علمی تابع منطق فرهنگی و زیرساخت های نظری است.
وی ادامه داد: انگاره پژوهی با دخالت سه عنصر اساسی وارد فضای حوزوی شده است. دریچه های تعامل فرهنگی میان نظام های علمی مختلف، زیرساخت های نظری و فلسفی همسو با نظریه ها و نظام مفهومی وارد شده و نخبگان علمی ما مدیریت دریچه های تعامل و گزینش مفاهیم، روش ها و نظریه های همسو رو بر عهده دارند. این سه عنصر به صورت توامان زمینه شکل گیری انگاره پژوهی را در فضای حوزوی دسترس پذیر ساخته است.
کوشا در ادامه تعریف علمی خود از انگاره پژوهی گفت: انگاره پژوهی خط مشی ای است در پژوهش که هنگام نظریه پردازی و یا نقد و ارزیابی نظریه ها، اندیشه های علمی، مکاتب فکری و نظام اندیشه ای بر افق زیرساخت های اعتقادی و باورداشت های پیشا نظری تمرکز می نماید. انگاره پژوهان در حوزه نظریه پردازی درصددند نظریه های علمی خود را بر منطق مبانی فکری مورد قبول و قابل دفاع جامعه علمی خود، عرضه کنند و در مقام نقد و ارزیابی نظریه اندیشه علمی نیز مبانی و مبادی فکری نظریه پردازان و مکاتب فکری را نشانه روند و شالوده های اعتقادی و ارزشی مؤثر بر نظریه ها را در دستور کار قرار دهند.
وی ادامه داد: با این وصف باید گفت انگاره پژوه به نوعی مبناکاو است. او به زیربناهای نظری و زمینه ای اصلاح و نقد و بازخوانی انتقادی زمینه های معرفتی و غیرمعرفتی نظریه ها و علوم امیدوار است. در انگاره پژوهی سعی می شود تلقی نظریه پردازان از هستی، انسان، معرفت و روش مطالعه (مبانی چهارگانه طلایی علوم و نظریه علمی) مورد ارزیابی انتقادی قرار گیرد و در مقام تدوین نظریه نیز با توجیه مبانی چهارگانه پیش گفته به تدوین و توسعه نظریه ها و علوم مورد قبول اقدام شود.
این پژوهشگر علوم اسلامی در بیان مفهوم شناسی تحقیق، انگاره، انگار پژوهی، اندیشه اجتماعی، اندیشه اجتماعی حوزوی بیان کرد: در اندیشه اجتماعی حوزوی پنج رکن اساسی تاثیرگذار است. به نظر می رسد متبادر از عرف آکادمیک حوزوی این ارکان پنج گانه به منزله شاخص شناخت اندیشه اجتماعی حوزوی است. این شاخص ها هرچند ممکن است کم و زیاد نقد و تایید شوند اما به ما کمک خواهد کرد که برای فهم اندیشه اجتماعی حوزوی و ردیابی انگاره پژوهی به سراغ چه آثاری و نیز چه کسانی برویم.
کوشا در ادامه گفت: اندیشه اجتماعی حوزوی حول پنج رکن اساسی؛ محقق حوزوی، تایید نهاد حوزوی، ارزش محوری، معطوف به اجتماع و ادبیات حوزوی می چرخد. این ارکان هر یک به نوع خود در خدمت پژوهش های کارآمد حوزوی در جامعه آمده است. در ادبیات حوزوی کاربرد انگاره قرین است با ورود به مباحث فلسفه علم، جامعه شناسی و جامعه شناسی معرفت. متفکران حوزوی در بازخوانی انتقادی نظریه های غربی و هم در مشروعیت بخشیدن به نظریه های اجتماعی تولیدی و یا منبعث از مبادی نظری خود به این مفهوم پناه بردند. یقینا ورود مفهوم انگاره در محیط آکادمیک حوزوی بدون حساب و کتاب و عاری از زیرساخت های نظری و مفهومی نیست.
این پژوهشگر در بازخوانی و بازتولید انگاره پژوهی در پژوهش های حوزوی گفت: انگاره پژوهی در میان حوزویان عمر زیادی ندارد و تقریبا با ورود علوم انسانی در ایران قرین است. هرچند بنیادهای مطالعات پارادایمی در اندیشه های فلسفی و منطقی کلاسیک حوزه وجود دارد. بنابراین بعد از انقلاب اسلامی ایران آن هم با ورود حوزویان در محافل دانشگاهی و پژوهش های جامعه شناختی، روش شناسی انگاره محور باب شد و در فرآیند زمانی کمتر از دو دهه به گفتمان غالب حوزویان مبدل شد. نخستین بازخورد مبناگرایانه حوزوی سلسله مقالات پی در پی «مبانی جامعه شناسی دین» در سال ۱۳۶۶ حول نظریه های جامعه شناختی دین است. مقالات ذکر شده در مجله نورعلم نشریه رسمی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم به انتشار رسیده است و مبانی نظریه های اجتماعی دین را به نقد می نشیند.
کوشا ادامه داد: دریچه های تعامل فرهنگی جوامع امتداد بی انتها ندارند و در زمان ها و مکان ها و عناصر خاص فرهنگ ها به هم می رسند و در بسترهای پیش آمده با هم داد و ستد و تعامل می کنند. ریشه این تعامل چه نیازهای فرهنگی باشد، چه ساختار مشترک ذهنی و مغزی بشری و چه استعمار و استثمار فرهنگی در هر صورت تعامل امری تحقق یافته و آزموده است. البته نکته ای که باید مورد توجه قرار گیرد این است کمه حوزه به صورت مستقیم با نظام های علمی فرابوم ارتباط نداشته بلکه از طریق ادبیات دانشگاهی بومی به صورت غیرمستقیم در جریان مطالعات انگاره ای قرار گرفته و آنگاه آن را پرورش داده و بازسازی کرده است.
این محقق حوزوی در ادامه تصریح کرد: شروع انگاره پژوهی در محافل حوزوی به گفتگوهای مشترک و همسوی محققان حوزه و دانشگاه باز می گردد. با یک نگاه منصفانه، دانشگاهیان، در آشنایی با مفهوم انگاره و تحقیقات انگاره ای بر حوزویان مقدم هستند و البته در این تقدم دانشگاهیان، حوزویان در کنار عمق بخشیدن و بازسازی انگاره پژوهی به مثابه روش شناسی علوم اجتماعی با تعامل علمی بین این دو نهاد اثرگذار در جامعه منجر می شوند.
وی ادامه داد: نطریه های بومی سازی علوم انسانی، اسلامی سازی آن و تولید نظریه های ناظر به علم دینی نیز از سوی نخبگان حوزه وجهه انگاره پژوهانه دارد. مجموع ادبیات تولید شده در راستای اسلامی کردن علوم انسانی، با بررسی مبانی علوم انسانی متداول شروع و با تدوین مبانی اسلامی علوم اسلامی ختم می شود. دلیل این رویکرد روش شناختی هم چیزی نیست جز اتقان، اعتبار و استحکام محصولات نظری و روشی اسلامی – حوزوی. در هر صورت تولید نظریه محققان حوزوی را به سمت مطالعات انگاره پژوهانه سوق داد و آنها را مجاب کرد که تولیدات را نه از سطح نظریه های کاربردی بلکه در سطوح نظریه های راهبردی در دستور کار قرار دهند.
کوشا ابراز کرد: از مجموع مطالعات و تحقیقات روشن است که مفهوم انگاره ریشه در ادبیات غرب دارد و نخستین بار در محافل علمی غربی سخن از پارادایم رفت و دخالت مفروضات در تکوین نظریه های علوم انسانی و علوم طبیعی را به نوعی دنبال کرد که در مقاله ارائه شده آمده است. چگونگی ورود این رویکرد در فضای اندیشه اسلامی و خصوصا تفکر اجتماعی حوزوی متأثر از سه عنصر کلیدی است. یکی از زمینه های معرفتی در اندیشه اسلامی؛ نگره های که دخالت پیش فرضواره ها را در فرآیند تعلیم و انتقال دانش مطرح می کرد و در مقام توجیه نظریه های علمی مبانی یقینی را خاستگاه موجه مدعیان علمی می دانست.
وی در پایان سخنانش گفت: از دیگر دریچه ها تعامل فرهنگی بود که به تناسب بحث خود، نظریه های علمی و رشته های علوم انسانی به عنوان دریچه تعامل مطرح گردید. سومین عنصر تأثیرگذار نخبگانی است که دریچه ها را باز و بسته می کنند و یا به گزینش مفاهیم، نظریه ها و روش های همسو با نگرش، مفاهیم و نظریه های بومی همت می گمارند. به هر سو باید بدانیم که انگاره پژوهی با مکانیسم هایی که به آن اشاره شده فراگیر شده است و امروزه به ادبیات پرکاربرد در تحقیقات حوزوی مبدل شده است.
انتهای پیام/