. بنیان‌های فکری جامعه‌شناسان غرب و متفکران اجتماعی اسلامی | کنگره بین المللی علوم انسانی اسلامی
| امروز دوشنبه, ۱۲ آذر , ۱۴۰۳ | Monday, 2 December , 2024 |
فارسی English

بنیان‌های فکری جامعه‌شناسان غرب و متفکران اجتماعی اسلامی

بنیان‌های فکری جامعه‌شناسان غرب و متفکران اجتماعی اسلامی

 

نویسندگان:

دکتر سید سعید زاهد زاهدانی

مریم مؤمنی

 

نویسنده معتقد است علم پدیده‌ای فرهنگی است. هر فرهنگ مبانی فکری و بنیادی یا به‌عبارتی، جهان‌بینی و جهان‌شناسی مربوط به خود دارد؛ ازاین‌رو، نمی‌توان علم را جدای از این مبانی فکری و فرهنگی تصور و ارزیابی کرد. همۀ عقلای عالم در این موضوع اتفاق‌نظر دارند که ورود هر نوع پیش‌داوری در دریافت واقعیت مذموم و نکوهیده است، اما این بدان معنی نیست که گرایش‌های فرهنگی در تولید علوم دخالتی ندارند. گرایش‌ها و بینش‌های فرهنگی بر مبانی هر علمی حاکمیت دارند و در حوزۀ علوم انسانی و اجتماعی این امر بسیار واضح و روشن‌تر است. نوع جهان‌بینی و جهان‌شناسی در نوع تولید علم اثرِ مستقیم و غیرمستقیم دارد. این امر به‌ویژه در علم جامعه‌شناسی بسیار گسترده قابل‌ملاحظه است.

به اعتقاد نویسنده اندیشمندان مختلف این رشته با نوع جهان‌بینی و جهان‌شناسی خود به تولید نظریه پرداخته‌اند؛ ازاین‌رو، تنوع بسیار وسیعی در نظریات جامعه‌شناسی به چشم می‌خورد. برای مثال نظریه‌پردازان کلاسیک جامعه‌شناسی که همگی به تفسیر و تحلیل حادثۀ بسیار مهم و فراگیر ظهور، بقا و آیندۀ تمدن مدرن پرداخته‌اند، براساس مبانی فکری خود تحلیل‌های گوناگونی ارائه کرده‌اند. این تحلیل‌ها به‌گونه‌ای با هم متفاوت است که گاهی ضدیت و تضاد عمیقی را نشان می‌دهد و موضع‌گیری‌های بسیار متباینی را براساس خود به کارگزاران اجتماعی تکلیف می‌کند؛ برای مثال مکاتب سرمایه‌داری و مارکسیستی. هرچند بهره‌مندی از یک زمینۀ فرهنگی وجه تشابهاتی را در نظریات نشان می‌دهد، در همان یک فرهنگ هم تنوع نظریه‌پردازی‌ها به‌گونه‌ای است که اختلاف‌نظرها و موضع‌گیری‌های عمیقی را به‌دنبال خود می‌آورد. برای مثال بین سنت اروپایی و امریکایی در این رشته اختلافات چشمگیری وجود دارد و در هریک از این دو سنتِ گفته‌شده باز اختلافاتی مشاهده می‌شود. مثلاً بین جامعه‌شناسی آلمان، فرانسه و انگلستان در اروپا تفاوت‌های روشنی قابل مشاهده است.

در غرب که همۀ اندیشمندان بر اصولی مانند دنیاگرایی (سکولاریسم)، انسان‌گرایی (هیومنیزم)، عمل‌گرایی (پراگماتیزم) و دیگر گرایش‌ها و بینش‌های مشترک جهان‌بینی تمدنِ مدرن توافق نظر دارند، چنین اختلافاتی مشاهده می‌شود. حال چگونه می‌توان انتظار داشت که وقتی جهان‌بینی و جهان‌شناسی تفاوت گسترده‌تری داشته باشند اختلاف‌نظر در نوع نگاه جامعه‌شناختی رخ ننماید؛ ازاین‌رو است که امروزه بحث‌های زیادی دربارۀ جامعه‌شناسی اسلامی و تفاوت‌های آن با جامعه‌شناسی متداول در جریان است و اندیشمندانی با نظریه‌پردازی‌های خود این اختلافات را به‌طور گسترده‌ای به ظهور رسانده‌اند.

نویسنده برمبنای همین رویکرد نتیجه گرفته است که در صحنۀ سیاسی جهان امروز دو فرهنگ سکولار غرب و فرهنگ اسلامی درمقابل هم صف‌آرایی کرده‌اند. این اختلافات به‌حدی جدی شده است که جنگ‌های خونینی به‌ویژه در منطقۀ غرب آسیا که مرکز و زادگاه فرهنگ اسلامی است به تحریک و دست عاملان فرهنگ غرب شکل گرفته و در جریان است. سیاست‌مداران این دو حوزۀ فکری هریک بر‌اساس مبانی فکری خود به توجیه عملکرد خویش می‌پردازند و هریک با موضع‌گیری‌های خرد و کلان خود انتظار غلبه بر دیگری دارند. اما پرواضع است که غلبه از آن کسانی است که قدرت تحلیل بالاتری از اوضاع واقعی در کوتاه‌مدت و در بلندمدت داشته باشند؛ کسانی که با علم و جوهرۀ آن آشنایی دارند به‌خوبی می‌دانند که این قدرت تحلیل وابسته به نوع علوم انسانی و اجتماعی به‌طور اعم و جامعه‌شناسی، به‌عنوان علمی که در دو حیطۀ خرد و کلان نظر دارد، به‌طور اخص است. همان‌طور که گفته شد نوع علوم و به‌خصوص علوم انسانی و اجتماعی وابسته به نوع جهان‌بینی و جهان‌شناسی فرهنگ حاکم بر فرد و جامعه است. جالب است که هر دو طرف به‌علت باور به جهان‌بینی و جهان‌شناسی خود تحلیل و تبیین یکدیگر را نمی‌پذیرند و هریک براساس تفسیر خود از وقایع به موضع‌گیری می‌پردازند. مسلماً آینده عملاً نشان خواهد داد که حق با کدام طرف است.

کتاب حاضر با چنین مبنا و رویکردی تدوین شده است. در این کتاب هدف نویسنده بررسی مبانی جهان‌بینی و جهان‌شناسی اندیشمندان جامعه‌شناسی تمدن سکولار غرب و تمدن اسلامی است تا از این رهگذر اختلافات زیربنایی و روبنایی این نظریه‌پردازان شناخته شود.

نویسنده معتقد است برای تدوین علوم اجتماعی لازم است تعریف مشخصی از چهار مفهوم مقدماتی داشته باشیم. این چهار مفهوم عبارت‌اند از: نظام تکوین، تاریخ، جامعه و انسان. بدون توجه به این چهار مفهوم نمی‌توان در زمینۀ علوم اجتماعی نظریه‌پردازی کرد.

ابتدا تعریفی اجمالی از این چهار مفهوم ارائه شده تا با درنظرگرفتن آن‌ها نوع نگاه هریک از اندیشمندان به این چهار مفهوم مشخص شود. پرداختن به تعریفی دقیق و مبسوط از این مفاهیم می‌تواند ما را از تحلیل جداگانۀ هریک از آنان از دیدگاه نظریه‌پردازان مختلف بازدارد.

تعریف خاص از نظام یا عالم تکوین یعنی به نظر قائل به آن، جهان چگونه پدید آمده است و چه سرانجامی خواهد داشت. بدون توجه به این مفهوم نمی‌توان تصوری از طبیعت و جامعه و آنچه در آن‌ها می‌گذرد داشت. دومین مفهوم کلانی که باید تصوری از آن داشت تا به مفهوم روشنی از انسان و جامعه رسید تاریخ است؛ انسان چگونه به‌وجود آمده و اجتماعات چگونه شکل گرفته‌اند و چه سرنوشتی تا به امروز بر آنان گذشته است؟ مفهوم جامعه در زمینۀ آن نظام تکوین و در آن تاریخ تعریف می‌شود. البته پرواضح است که برای محقق اجتماعی، جامعه ‌باید تعریفی مشخص داشته باشد. برای مثال پاسخ به سؤالاتی نظیر سؤالات زیر باید روشن باشد تا بتوان به جامعه‌شناسی پرداخت؛ جامعه چگونه تشکیل می‌شود؟ وجود آن اجباری است یا اختیاری؟ و عوامل اصلی تعیین‌کننده‌اش کدام‌اند؟ وجود جامعه اصیل است یا فرد؟ درنهایت، متفکر اجتماعی باید تعریف مشخصی از انسان داشته باشد تا بتواند از اجتماع و آنچه در آن می‌گذرد تبیین معقولی ارائه کند.

علاوه‌بر تفاوت در تعریف، نحوۀ برقراری ارتباط بین این مفاهیم هم می‌تواند محل اختلاف باشد؛ بنابراین، از جهت مفهوم‌شناسی و نوع برقراری ارتباط بین این مفاهیم لازم است به نظریه‌های مختلف توجه شود و اختلافاتشان روشن شود؛ به‌این‌ترتیب، می‌توان در محدودۀ این چهار مفهوم جهان‌شناسی و جهان‌بینی هریک از نظریه‌پردازان را بررسی و علت و میزان اختلاف بین آنان را مشخص کرد.

نظریه‌پردازان مختلف اجتماعی تعاریف گوناگونی از این مفاهیم دارند و علت اختلاف در نظریۀ آنان همین اختلاف‌ها است. توافق در تعاریف کلان میزان تشابه نظریه‌های تحت شمول آنان را بیشتر می‌کند. گفتنی است که چهار مفهوم ذکرشده (نظام تکوین، تاریخ، جامعه، انسان) به‌ترتیب از کلان به خرد سیر می‌کنند؛ ازاین‌رو، می‌توان گفت که در یک منظومۀ فکری تعریف از تاریخ با تعریف از نظام تکوین، تعریف از جامعه با تعریف از تاریخ و تعریف از انسان با تعریف از جامعه قید می‌خورد؛ به‌عبارت دیگر، تعریف از نظام تکوین کلی‌تر از تاریخ، تعریف از تاریخ کلی‌تر از جامعه و تعریف از جامعه کلی‌تر از تعریف انسان است.

در این تحقیق از بین نظریه‌‌پردازان مشهور کلاسیک جامعه‌‌شناسی به کارل مارکس، امیل دورکیم، ماکس وبر و جرج زیمل و از جامعه‌شناسان مشهور معاصر به بلومر، پارسونز، شوتس، فوکو، دریدا، بودریار، هابرماس، بوردیو، و گیدنز پرداخته شده است. شایان ذکر است که شاید امروزه برخی در دسته‌بندی خود مثلاً بلومر و پارسونز را ازجمله جامعه‌‌شناسان کلاسیک قلمداد کنند. در اینجا جداسازی یادشده فقط برای تفکیک فصل‌های کتاب صورت گرفته است و بر سر اصالت آن مناقشه‌ نیست. از نظریه‌پردازان و متفکران اجتماعی اسلامی دربارۀ فارابی، ابن‌خلدون، شهید صدر، علامه طباطبایی، شهید مطهری، آیت‌الله مصباح یزدی، آیت‌الله جوادی آملی و مرحوم آیت‌الله سیدمنیرالدین حسینی الهاشمی مطالبی آمده است. هرچند در این میان هم می‌توان اسامی دیگری را به این لیست اضافه کرد.

علاوه‌بر اندیشمندان یادشده، در بخش دیگری به بررسی متفکران مسلمانی که در غرب و یا فضای تمدن مدرن زندگی می‌کنند نیز پرداخته شده است. به اعتقاد نویسنده مشی لیبرالیسم غربی به همۀ انواع اندیشه‌ها در کنار هم اجازۀ بروز می‌دهد. همۀ اندیشه‌ها می‌توانند مثل کتاب‌های یک کتابخانه در کنار هم قرار گیرند. البته جریان حاکم اجتماعی است که از بین این کتاب‌ها گزینش می‌کند و آن را که می‌خواهد و به همان نحوی که می‌خواهد، می‌خواند و استفاده می‌کند. در ضمن خود اندیشمندانی که در خرده‌فرهنگ اسلامی واقع در فرهنگ غرب تنفس می‌کنند نیز در چنین فضایی و در ربط با همین نوع از فرهنگ غالب اجتماعی، اندیشه‌ورزی می‌کنند و مطالب خود را ارائه می‌دهند؛ ازاین‌رو، به هر صورت، تأثیر فضای اجتماعی بر اندیشه، خود را نشان می‌دهد. در این کتاب دربارۀ چهار تن از متفکران مسلمان ساکن در غرب هم مطالعه شده تا مشخص شود به چه میزان زمینۀ اجتماعی فرهنگ غالب فکر آنان را تحت‌تأثیر خود قرار داده است. مقایسۀ این نظریه‌‌پردازان با نظریه‌پردازان ساکن در زمینۀ اجتماعی کشورِ با فرهنگ اسلامی ایران خود خالی از لطف نیست.

مبنای نویسنده در انتخاب اندیشمندان بررسی‌شده در این کتاب، تفاوتشان با یکدیگر و نقش نسبتاً مؤثری است که در اندیشه‌پردازی انسانی و اجتماعی داشته‌اند. به نظر می‌رسد که هریک از این اندیشمندان مبنای فکری مستقلی نسبت‌به دیگران دارند و خود سبک و مذاق متفاوتی در مقایسه با سبک‌های دیگر دارند. برخی از جامعه‌شناسان بیان بسیار روشنی از این چهار مفهوم دارند. برای مثال اسپنسر در مفهوم تکوین آشکارا پیرو داروین است، یا آگوست کنت در بیان مراحل گذشته بر تاریخ آشکارا عقل و اندیشه را معیار تطور اجتماعی می‌داند. از انتخاب این اندیشمندان اجتماعی برای این مطالعه پرهیز شده با این استدلال که وقتی این کتاب، به‌ویژه توسط دانشجویان رشتۀ جامعه‌شناسی خوانده می‌شود به‌راحتی بتوانند موضع این‌گونه از جامعه‌شناسان را در نظریه‌پردازی اجتماعی‌شان تشخیص دهند؛ از‌این‌رو، جامعه‌شناسانی انتخاب شده‌اند که هم صاحب سبک باشند و هم درک موضعشان از چهار مفهوم اصلی تحقیق نیاز به کمی کنکاش علمی داشته باشد.

شایان ذکر است متفکرین اجتماعی اسلامی یا مسلمان یادشده هیچ‌کدام تاکنون ـ حتی آنان که در قید حیات هستند ـ به‌معنای علم تجربی، متن جامعه‌شناسی مکتوبی از خود ارائه نداده‌اند. برخی بیشتر فلسفی اندیشیده‌اند و برخی دیگر به علوم تجربی نزدیک‌تر شده‌اند. در هر صورت، ازآنجاکه تفکر اجتماعی همۀ آنان می‌تواند زمینه‌ساز شروع حرکت به سمت نوعی از جامعه‌شناسی تجربی باشد، موردتوجه قرار گرفته‌اند. بسیاری از دانشجویان جامعه‌شناسی اسلامی با استناد به اندیشۀ این متفکران در تولید جامعه‌شناسی تجربی اسلامی تلاش دارند؛ ازسوی دیگر، باتوجه به اینکه تحقیق ما درواقع دربارۀ کلیات فلسفی و زیربنایی علم تجربی جامعه‌شناسی است به اندیشمندان غربی هم، که علم تجربی جامعه‌شناسی را ارائه داده‌اند، از زاویۀ این کلیات می‌نگریم؛ به‌عبارت دیگر، این تحقیق در مقدمات و زیربناهای کلی و فلسفی جامعه‌شناسی کنکاش می‌کند و نقطۀ آغاز حرکت به‌سوی جامعه‌شناسی سکولار و اسلامی را نقطۀ تمرکز خود قرار داده است؛ درواقع، موضوع این کتاب اختلافات مبنایی جامعه‌شناسی سکولار با جامعه‌شناسی اسلامی ـ که تصور می‌شود إن‌شاءالله در آینده‌ای نه‌چندان دور توسط اندیشمندان اسلامی تدوین خواهد شد ـ را بررسی کرده است.

در فصل اول این کتاب به معرفی اختلافات موجود در بنیان‌های فکری نظریه‌های اجتماعی ارائه‌شده توسط برخی از جامعه‌شناسان کلاسیک که نام آنان آمد، پرداخته شده است. در این فصل اختلاف رویکردهای ارائه‌شده در هر‌یک از این مفاهیم و نحوۀ برقراری ارتباط بین آنان تشریح شده که منجر‌به اختلاف در نظریه‌پردازی‌شان شده است. فصل دوم به مبانی فکری نظریه‌پردازان جامعه‌شناسی مدرن و پست‌مدرن اختصاص یافته و در انتهای این فصل جمع‌بندی این مفاهیم و گونه‌های آن در مجموعۀ جامعه‌شناسی غرب ارائه شده است. فصل سوم به معرفی دیدگاه اندیشمندان اسلامی با توجه به این چهار مفهوم می‌پردازد. با تکمیل فصل‌های اول، دوم و سوم و بررسی مبانی کلی نظریات مختلف جامعه‌شناسی در جامعه‌شناسی غرب و در اندیشۀ متفکرین اسلامی، زمینه برای ارائۀ یک مطالعۀ تطبیقی از این دو نوع نگاه فراهم می‌شود. فصل چهارم اندیشمندان مسلمانی را بررسی می‌کند که در زمینۀ فرهنگ و تمدن غرب با مبانی اسلامی اندیشه‌ورزی کرده‌اند. فصل نتیجه‌گیری یعنی فصل پنجم، نگاه تطبیقی بین مبانی فکری جامعه‌شناسی محصول تمدن مدرن را با مبانی کلی تفکر اجتماعی منبعث از اندیشۀ متفکران اسلامی عرضه می‌دارد.

برچسب‌ها:, ,

Comments are closed.

تصویر ثابت